جنبش وبلاگی فدائیان امام هادی النقی(ع)
حرم فلش - کد وبلاگ ثانیه شمار فلش
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با کسی که به او می آموزید و نیز کسی که از او فرا می گیرید، نرمی کنید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

حج چیست از پا و سر بیرون شدن *** کعبه دل جستن و در خون شدن

کعبه چیست اندر جوار افتادن است *** تو بتو در ناف عالم زادن است

 

 

یک دمى اى ساربانِ عاشقان *** در چرا آور زمانى اشتران...

تا در آنجا جمع گردد قافله *** سوى حج رانیم ما بى مشغله

کعبه مقصود را حاصل کنیم *** در تجلّى خویش را واصل کنیم...

باز سرگردان این صحرا شویم *** در درون کعبه ناپروا شویم...

بر قطار اشتران عاشق شوى *** در درون کعبه صادق شوى...

در محبّت تا که غیرى باشدت *** در درون کعبه دیرى باشدت...

تا مگر در کعبه جانان روى *** در مقام ایمنى خوش بغنوى

کعبه جانها مکانى دیگر است *** این زمان آنجا زمانى دیگر است...

کعبه عشّاق را دریاب زود *** جمله ذرّاتشان این راه بود...

کعبه عشّاق یزدان است آن *** ره نداند برد جسم الله به جان

 

 

 

یکى دیوانه گریان و دلسوز *** شبى در پیش کعبه بود تا روز

خوشى مى گفت اگر نگشاییم در *** بدین در همچو حلقه مى زنم سر

که تا آخر سرم بشکسته گردد *** دلم زین سوز دایم خسته گردد

یکى هاتف زبان بگشاد آنگاه *** که پر بت بود این خانه دو سه راه

شکسته گشت آن بتها درونش *** شکسته گیر یک بت از برونش

اگر مى بشکنى سر از برون تو *** بتى باشى که گردى سرنگون تو

در این راه از چنین سر کم نیاید *** که دریا بیش یک شبنم نیاید

بزرگى چون شنید آواز هاتف *** بدان اسرار شد دزدیده واقف

به خاک افتاد و چشمش خون روان کرد *** بسى جان از چنین غم خون توان کرد

چو با او هیچ نتوانیم کوشید *** نمى باید به صد زارى خروشید

 

 

آن یکى پرسید از مجنون مگر *** کز کدامین سوى قبله است اى پسر

گفت اگر هستى کلوخى بى خبر *** اینکت کعبه است در سنگى نگر...

گر چه کعبه قبله خلق جهانست *** لیک دایم قبله جاى کعبه جانست

در حرم گاهى که قرب جان بود *** صد هزاران کعبه سرگردان بود

 

 

بود آن اعرابیى شوریده رنگ *** کرد روزى حلقه کعبه به چنگ

گفت یارب بنده تو برهنه است *** وى عجب برهنگیم نه یک تنه است...

چند دارى برهنه آخر مرا *** جامه اى ده این زمان فاخر مرا

مردمان چون این سخن کردند گوش *** بر زدندش بانگ کاى جاهل خموش

از طواف آن قوم چون گشتند باز *** مرد اعرابى همى آمد به ناز

از قصب دستار وز خز جامه داشت *** گوئیا ملک جهان را نامه داشت

باز پرسیدند ازو کى بى نوا *** این که دادت؟ گفت: این کدهد؟ خدا

چون من آن گفتم مرا این داد او *** وین فروبسته درم بگشاد او

آنچه گفتم بود آن ساعت روا *** زانکه به دانم من او را از شما

 

 

کاملى گفته است از پیران راه *** هر که عزم حج کند از جایگاه

کرد باید خان و مانش را وداع *** فارغش باید شد از باغ و ضیاع

خصم را باید خوشى خشنود کرد *** گر زیانى کرده باشى سود کرد

بعد از آن ره رفت روز و شب مدام *** تا شوى تو مُحرم بیت الحرام

چون رسیدى کعبه دیدى چیست کار *** آنکه نه روزت بود نه شب قرار

جز طوافت کار نبود بر دوام *** کار سرگردانیت باشد مدام

تا بدانى تو که در پایان کار *** نیست کس الاّ که سرگردان کار

عاقبت چون غرق خون افتادنست *** همچو گردون سرنگون افتادنست

آن چه مى جویى نمى آید به دست *** وز طلب یک لحظه مى نتوان نشست


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ دمتون گرم علی یارتون حق نگهدارتون-کثرالله امثالکم