بعد ازظهریکی از روزها که به ساختمان گروه تفحص سیره شهدا

وارد می شدم، تحرک خاصی را در میان بچه ها دیدم .بادیگر روزها

فرق میکرد. با خودم گفتم چه خبر است؟..... 

که یکی از دوستان گفت:کربلا می آی؟!!   با تعجب گفتم: کی؟!

گفت: الآن!!!  

اونقدر ذوق زده شده بودم که دیگه از جزئیاتش نپرسیدم

وفقط گفتم :چقدر وقت دارم وسایلمو بیارم؟

گفت:هرچه سریعتر بهتر، داریم حرکت میکنیم. 

من با سرعت تمام به مدرسه امام صادق که همون نزدیکیهاست

رفتم، وسایلمو برداشتم و از مدیر مدرسه خداحافظی کردم و.........

.

.

ماه محرم بود.... ومن باورم نمی شد که شب عاشورا

در میان عزاداران حسینی درست کنار حرم مطهر آقام ابا عبدالله

دارم سینه میزنم 

السلام  علی الحسین

وعلی علی بن الحسین

وعلی اولاد الحسین

وعلی اصحاب الحسین

 وعلی اخیه العباس وعلی اخته الزینب         سلام الله علیهم